خشنه تزه اهورامزدا
سرداران ايران باستان : بابك خرمدين

•خرم در زبان پارسی هر چیزی است که خوشی و شادی و لذت را برای انسان فراهم آورد. اینکه بهار و باغ و بوستان را خرم گوييم. واژه دین از دَینه اوستایی می‌باشد که به معنی وجدان انسان معروف است. خرم‌دین، و بصورت امروزيی‌اش دینِ خرم به معنای دینی است که در کنار انسان ساز بودنش مایه‌ی شادی و خوشی مردمان شود.

پدر بابك روغن فروشی از مردم مداين بود و چون به آيين مزدكی گراييده بود، از بيم جان به آذرآبادگان گريخت. در آنجا، در روستای بلال آباد همسرش فرزندی بدنيا آورد كه « پاپك » نام گرفت. تازيان او را بابك می‌گفتند.

جنبشی که بابک در ایران آغاز کرد و رسما « جنبش خرم‌دینان » نام گرفت، یک ایدئولوژی مشخصی را مطرح می‌کرد که هدفش براندازی نهايی سلطه‌ی عرب، برقراری مساوات انسانی در ایران، تأمین خوشبختی برای همگان و بازگشت به شکوه و عظمت ایران باستان بود.

افشین پس ازآنکه اوضاع غرب ایران را در خلال یک ‌سال و نیم با سیاست ضد ایرانی و در جهت حمایت از اعراب و تهدید و هدایای نقدی ( که به دهخدایان می‌داد ) آرام کرد.
برای به دام افکندنِ بابک نقشه چید. کاروانی با محموله‌ی امداد مالی و غذايی از بغداد عازم اردبیل شد تا به دژی که محل استقرار سپاهیان خلیفه بود تحویل دهد. بابک بی‌خبر از دامی که افشین برایش چیده بود، تصمیم گرفت که راه را بر آن کاروان ببندد و محموله‌هایش را تصاحب کند. افشین شبانه بدون سر وصدا و بدون نواختن کوس و کَرانای ( شیپور جنگی )، در نزدیکیهای دژ موضع گرفت؛ زیرا یقین داشت که بابک برای تصرف دژ خواهد آمد.
بابک ابتدا یک قرارگاه كوچك سپاهیان خلیفه بر سرراهش را مورد حمله قرار داد و افرادش را کشت، آنگاه به کنار دژ رفته به افرادش استراحت داد که روز دیگر به دژ حمله کنند. در این هنگام افشین بر او شبیخون زد. گویا همه‌ی افرادی که همراه بابک بودند کشته شدند، ولی بابک جان سالم به در برد.

سر انجام بابک را گرفتند. وقتی بابک را برای اعدام نزد خلیفه ( معتصم عباسی ) بردند، چون خليفه اندر آمد، همگان خم شدند و كرنش كردند جز بابك، كه بسان كوهی استوار ايستاده بود. پس از چند گاه خاموشی هراس انگيز، سرانجام خليفه نشست و به پرخاش گفت : " ای سگ، چرا در جهان فتنه انگيختی؟ بابك خاموش و استوار ايستاده بود و هيچ واكنشی از خود نشان نداد. معتصم بار ديگر گفت : " ای سگ، با توام ! ". بابك همچنان استوار و خاموش بود ... در اين همگام " افشين " سر نزديك گوش بابك كرده و گفت : " وای بر تو، خليفه از تو پرسد و تو خاموشی؟. بابك گفت : " منم بابك " خليفه در حاليكه از خشم سرخ شده بود گفت : " ای بابك، تو كاری كردی كه هيچكس نكرده بود، پس اينك تحمل مجازاتی را بكن كه هيچكس تا كنون تحمل نكرده است.
بابک گفت : پس به زودی تاب خواهید دید. چون یک دست بابک را به شمشیر زدند، بابک با خونی که از بازویش فوران می‌کرد صورتش را رنگین کرد. خلیفه از او پرسید : چرا چنین کردی؟ بابک گفت : وقتی دستهایم را قطع کنند خونهای بدنم خارج میشود و چهره‌ام زرد میشود، و تو خواهی پنداشت که رنگ رویم از ترسِ مرگ زرد شده است. چهره‌ام را خونین کردم تا زردیش دیده نشود.

بابك خرمدين به بازگويی برخی از منابع در بيست سال شورش ۲۵۵۵۰۰ تن از تازيان را كشت و بسياری از سركرده های معتصم و مامون را از پای درآورد. ( "در سال ۲۲۰ ه.ق. حيدربن كاووس را و بعد از آن سردار ترك ديگری بنام بغای و بعد جعفر خياط و سپس ايتاخ را از ميان برداشت. )