خشنه تزه اهورامزدا
سرداران ايران باستان : مازیار سردار بزرگ طبرستان

« مازيار » نام سرداری بزرگ است از حکام مازندران که در اصل از پارسيان اصیل ايرانی بوده و آيين زردشتی داشته است. همچنين نام پدر وی « قارن يا كارن ) است. وی از جانب خليفه حکومت مازندران را تحویل گرفت و مولای اميرالمومنين از مامون لقب يافت و بعد از تسلط بر طبرستان خلع اطاعت خليفه تازی كرد. وی در طبرستان بنايی عظيم ساخت و در جهت بازگرداندن عظمت ايران به قبل از يورش تازيان تلاش کرد.

در تاریخ طبرستان آمده است كه « ونداد هرمز » با مردم خویش پیمان بست كه در یك زمان بر تازیان شهر بشورند و هر طبرستانی در هر جا كه چشمش بر پیروان خلیفه افتاد او را بكشد و در یك روز، شهر از پیروان خلیفه تهی شد. پس از مرگ « ونداد هرمز »، « كارن » به جای پدر تكیه زد كه درگیر اختلافات داخلی شد و در جنگ با یكی از شاهان محلی به نام « شهریار » كشته شد و فرزندش مازیار اسیر شد.

مازیار با حیله‌ای از چنگ شهریار گریخت و به بغداد نزذ مامون خلیفه بغداد رفت. در آنجا با منجمی به نام « بزیست فیروزان » آشنا و به خلیفه معرفی شد، خلیفه نیز فرمان داد مسلمانی به او عرض دادند . مازیار نیز اسلام را قبول كرد و مامون او را محمد مولی امیرالمومنین نام نهاد. مازیار با حمایت خلیفه به حكمرانی طبرستان، رویان و دماوند رسید.

مازیار نخستین كسی از خاندان كارن است كه دین اسلام را پذیرفت ، حال آنكه ونداد هرمز جد وی و كارن پدر او هر چه اسلام عرضه كردند نپذیرفتند و تا پایان عمر بر دین زرتشتی باقی ماندند. مازیار همینكه مالك طبرستان شد، پایه های قدرت خویش را مستحكم كرد و سیرت جد خود ونداد هرمز را در پیش گرفت و بر آن شد كه به مقاومت دست زند و از اینجا باید دریافت كه اسلام آوردن او نیز مانند باقی ایرانیان آن زمان امری ظاهری و مصلحتی بود.

در برهه‌ای از زمان كه مامون عازم روم بود، مازیار از این فرصت استفاده نمود و بر آمل، ساری و رویان كه اكثر آنها مسلمان بودند شورید و بین برد. آنگاه حصارهای ساری و آمل را تعمیر كرد و در كوهستانها قلعه ساخت و به محكم كردن شهرها و راهها پرداخت. مسجدها را ویران كرد و آثار اسلام را از میان برد. زمینهای كشاورزی را كه قبلا در اختیار مسلمانان بود از آنها گرفت و به ایرانیان واگذار كرد.

در آن زمان مازیار از سایر مرزبانان آن ناحیه مطالبه خراج كرد و همگی را با خود دشمن نمود تا اینكه ایشان به مامون از ظلم او شكایت نوشتند. مامون نیز فرستادگانی به آن نواحی فرستاد تا از اوضاع اطلاع یابند. مازیار نیز دستور داد زمانی كه فرستادگان خلیفه به اولین شهر رسیدند، تمام مردم با لباس سپید و نیزه‌ای در دست بر سر راهشان بایستند، ترفند مازیار كارگر گشت و فرستادگان در گزارش خود برای خلیفه شمار سربازان مازیار را زیاد گزارش دادند و همچنین به مامون خبر دادند كه مازیار خلع طاعت كرده و همان دين زرتشتی را اختيار و به مسلمانان ظلم می‌كند.

بعد از « مامون »، جانشين او « ابراهيم معتصم » در فکر استيصال او افتاد و به عبداله بن طاهر والی خراسان حکمی نوشت كه مازيار را گرفته و به بغداد ببرند. زمانی كه لشكریان خراسان به مازندران رسیدند، خیانتكاران مازیار را تحویل نیروهای تازیان دادند تا نزد خلیفه ببرند.

زمانی كه مازیار به نزدیكی سامرا رسید خواستند مانند « بابك خرمدين » وی را نیز با پیل درون شهر بگردانند. پیل را نزد مازیار بردند اما مازیار كه شنیده بود بابك را با همین پیل درون شهر برده بودند سوار پیل نشد و گفت : من در اندازه‌ای نیستم كه بر جای بابك تكیه كنم. وقتی او را به بغداد بردند معلوم شد که مازيار با « افشين » که به حيدر بن کاوس معروف بود معاهده دارند که خليفه را خلع کنند و خلافت را به ایرانیان اصیل باز گردانند.

به دستور خلیفه، مازیار را چهار صد و پنجاه تازیانه زدند تا وی بمرد. مازیار را پس از مرگ بر همان داری كردند كه جنازه بابك هنور بر آن بود. سرانجام قيام مازیار با فریب برخی نزدیكانش به وسیله خلیفه به پایان رسید.