خشنه تزه اهورامزدا
مکانها و بناهای تاريخی ايران : تخت جمشيد ( پرسپولیس )

بزرگترین نقشه‌ی داریوش ظاهرا این بود که که در قلب پارس بارگاهی نو براندازد که فقط با نام او آمیخته باشد. او برای اجرای نقشه‌ی خود دامنه‌ی کوه رحمت را برگزید و فرمان داد که در آن جا صفه‌ای مستطیل شکل به پهنای 300 و درازی 455 و بلندی تقریبا 15 متر آماده سازند.
برای اینکار حتی بخشی از سطح دامنه‌ی سنگی کوه مورد استفاده قرار گرفت و بقیه‌ی صفه‌ی بزرگ با انباشته‌ای از سنگهای بزرک مکعب شکل بالا آورده شد. 

ساخت صفه‌ی بزرگ به تنهایی کار بسیار بزرگی بود و به سالها زمان نیاز داشت. هنوز کار صفه‌ی بزرگ تمام نشده بود که نقشه‌ی بنایی که میبایست بر روی آن ساخته شود آغاز شد. مهمترین بنا تالار بزرگ آپادانا بود. این تالار در وسط صفه قرار داشت. که از فاصله‌ی دور نمایان بود.  داریوش فرمان داد که در قسمت جنوبی صفه نبشته‌ی بزرگی به خط میخی، عیلامی و بابلی کنده شود. که در متن عیلامی تاکید میکند :
(( پیش از این در اینجا دژی وجود نداشت. به خواست اهورامزدا من این دژ را ساختم و من آنرا استوار، زیبا و مقاوم ساختم همان طور که میل من بود.))

 ایوانهای ستون دار اغلب بر بلندای صفه قرار گرفته اند. و برای نخستین بار در تخت جمشید برای نمایش شکوه یک فرماندهی بزرگ بالا می‌رفت. ایوان دوم رو به شرق بود. در این ایوان به دو ردیف از ستونهای پر آرایش تقریبا 20 متری بر می‌خوریم. 
اندام سر ستونها فرمی ویژه دارد و هر ستون به صورت دو شیر افسانه ای به هم پیوسته ساخته شده است. این سر ستونها فقط در ایوان شرقی دیده می‌شود و در ایوان غربی فقط شکل ساده‌ی سر گاو دیده می‌شود.

کاخ آپادانا با خشت خام به کلفتی 5/32 متر دیوارسازی شده بود که روی آنرا پوشش نازکی کشیده بودند. و قسمتهایی از این دیوار با آجرهای لعابدار الوان تزئین شده بود. علاوه بر شوش در تخت جمشید نیز تکه‌هایی از این آجرهای لعابدار پیدا شده است. که از این آجرهای رنگی فقط در چها گوش بنا استفاده شده است.
بر خلاف ستونها، سرستونها به خاطر ظریف کاری های پرکار جداگانه آماده شده و فقط اتمام لبه های آسیب پذیر آن در محل استقرار انجام می‌شد. 
بعد هم مرحله‌ی رنگ آمیزی که با رنگهای تند بود. به این صورت که چشم و زبان و بینی گاوها و شیرهای افسانه‌ای را به رنگ سرخ در می‌آمد. قوچها به تقلید، از سنگ لاجودی، رنگ آبی می‌گرفتند. لاجورد برای مجسمه‌هایی که اهمیت ویژه‌ای داشت بکار می‌بردند و بر موی و ریش نگاره‌ها می‌نشاندند. در تخت جمشید نیز بقایایی از این ریشهای لاجوردی به دست آمده است. ظاهرا سم و پنجه‌ی حیوانات را پوششی از طلا می‌گرفتند. با این همه، این توصیف‌ها نمی‌تواند شکوه رنگ نگاره های تالار بزرگ داریوش، با آن تجهیزات گرانبها . ستونهای خوش تراش را مجسم کند.

ظاهرا داریوش وقتی به فکر ساخت پلکان شرقی می‌افتد که بنای آپادانا را می‌ساخته‌اند. در پلکان شرقی داریوش بر تخت جلوس کرده، پاهایش را روی کرسی مخصوص نهاده و در دست راست دبوسی دارد که به سمت پایین نازک می‌شود. و دسته‌ای گرد بر بالا دارد. در دست چپ شاه گل نیلوفری با دو غنچه است. در پشت سر شاه کسی که یک مگس پران را به همراه دارد، بر روی سر شاه گرفته است. در پشت سر آن جامه دار و بعد از آن اسلحه دار شاه ایستاده است. فرنکه، رئیس تشریفات در مقابل شاه ایستاده و دو عود سوز میان او و شاه فاصله انداخته است. فرنکه دستش را جلو دهانش گرفته که مبادا نفسش مزاحم شاه شود او در حالتی کرنش مانند به علامت گوش به فرمان دارد، در حال عرض گزارشی است.

در پلکانهای شرقی تصویری از اقوام گوناگون و هیئت‌های نمایندگی همراه نقش بسته است که بهترین هدیه های سرزمین شان را آورده اند تا به شاه تقدیم کنند. این قبایل به ترتیب، و بر اساس جایگاهی که قرار دارند، نزد شاه می‌آیند. که عبارتند از : پارسی ها، مادی ها، عیلامی ها، پارتی ها، آریاییها، بلخی ها، سغدی ها، خوارزمی ها، زرنگی ها، اسه گرده ها، کنداری ها، هندی ها، سکاهای هوم خوار، سکاهای تیز خود، آشوری ها، مصری ها، ارمنی ها، کاپادوکیه ای ها، ایوانی ها، سکاهای آن سوی دریا، تراکیه ای ها، ایوانی های کلاه لاک پشتی، لیبیایی ها، حبشی ها، مکرانی ها، کاری ها. با نگاه به نقشهای پلکان آپادانا به اختلاف ترتیب اقوام در آرامگاه و در پلکان پی می بریم. اما صحنه‌ی نمایش اقوام مختلف شاهنشاهی در نگاره ی آپادانا از نوعی دیگر است. در این جا هیئت های نمایندگی با شادی و آزادی پیش می‌روند و نشانی از مغلوبیت و اجبار دیده نمی‌شود. نمایندگان در مقام مردان آزاد، حتی اسلحه‌ی خود را همراه دارند. در این نقوش، تصویری از فراش یا صندلی زیر پای شاه و ارابه رانان شاه، سربازان گارد و تصویری از بلند پایگان پارسی وجود دارد.

طبق نقشه‌ی داریوش تالار بزرگ باید مهمترین بنای صفه‌ی بزرگ تخت جمشید و در واقع مظهر اقتدار شاهنشاهی هخامنشی باشد. و این بنا نماد دولت و فرمانروایی بود. اطراف تالار چنان فضای وسیعی وجود داشت، که ضمن ایجاد امکان تجمع و پذیرایی تعداد کثیری مدعوین، مزاحمتی برای بنا فراهم نمی کرد. کاخ اختصاصی داریوش با وجودی که کاخ اختصاصی به منظور تحت الشعاع قرار ندادن آپادانا نسبتا کوچک ساخته شده بود، ولی با 160 متر مساحت با مقام شاه متناسب بود. کرسی اختصاصی آن که با 2/5 متر ارتفاع دارد، آن را مثل نگینی برجسته کرده است. ایوان کاخ که به تارک هشت ستون دو ردیفه استوار است، رو به جنوب دارد. مرکز کاخ مربعی است، با 12 ستون در چهار ردیف سه ستونه. قاب درها از قطعات بزرگ سنگ ساخته شده که هر درگاه نزدیک به 75 تن وزن دارد. هر درگاه دارای دو نگاره است. که در دو طرف به صورت تصویر آینه ای، روبروی هم قرار دارند. ظاهرا اتاقهای دو طرف ایوان حمام یا دستشویی بوده است. در هر درگاه این اتاقها دو نگهبان قرار داشته است. از تالار اصلی دو در به طرف شمال، به دو اتاق بزرگ که سقف هر کدام بر چهار ستون گشوده می‌شود. اتاقهای جانبی مجموعا 5 در که به سه اتاق آن می‌توان مستقیما راه یافت. در دیوار شرقی و غربی دو در روبروی هم ساخته شده که پستوی کوچکی پشت این درها قرار دارد. در قسمت غربی در دومی هست که به پستویی باز می‌شود.

هنگام درگذشت داریوش کارهای ساختمانی کاخ داریوش و تالار آپادانا به پایان نرسیده بود که ادامه‌ی کار بر روی دوش پسرش خشایارشا افتاد که او نیز طبق برنامه موفق شد، کار را به پایان برساند. به نظر می‌رسد که بیشتر عمر خشایارشا صرف ساخت و ساز گذشته باشد.
تخت جمشید نه یک شهر بوده، نه یک دژ و نه یک پرستشگاه. تخت جمشید دو نقش جداگانه، اما تا اندازه‌ای به هم پیوسته ایفا می‌کرده است. 
- نخست اینکه چون در قلب امپراطوری پارس قرار داشته، خانه‌ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده است.
- دوم اینکه جایگاه مناسب و باشکوهی برای برکزاری جشنها و مراسم‌ها بوده که در آن زمان برکزار می‌شد. 
لباسها و فرشهای ارغوانی گرانبها وظروف و مجسمه های بسیار ناب و نیمکتهای زرین در تخت جمشید نگهداری می‌شده که با حمله‌ی اسکندر مقدونی این اشیا به غارت رفت. اسکندر دستور داد که هر چیزی را که میتوانند با خود ببرند و هر چیزی را که نمی توانند نابود سازند.
بعد از غارت تخت جمشید اسکندر دستور داد که تخت جمشید را به آتش بکشند. به گفته‌ی مورخین باستان، تخت جمشید سه شبانه روز در آتش  می‌سوخت. و چهل شبانه روز از آن دود بر می‌خواست.