• پيروز نهاوندی يا ابولؤلؤ يکی از ايرانيان در دوره اوليه ورود اسلام به ايران و از مردم شهر نهاوند بود که در جنگ مسلمانان اسیر شد و به غلامی فرمانروای کوفه « مغیرة بن شعبه » درآمد او کسی بود که عمر ابن الخطاب، خليفه دوم مسلمانان را با ضربههای خنجری دو سر کشت.
فيروز دختری داشت که به گمان نزديک به يقين مرواريد نام داشته است. از آنجا که به مرواريد در زبان عربی لؤلؤ گفته میشود، عربها برای اين مرد ايرانی نامی عربی بصورت ابولؤلؤ يعنی « پدر مرواريد » ساختند.
زمانی که تازيان ( عربها ) به ايران تاختند و دختران خردسال و بانوان ايرانی را از هر جای ايران از دجله تا سند به بردگی کشاندند و هرمزان فرمانده سپاه جنوب ايران مستقر در خوزستان و خانوادهی وی نيز بدست تازيان اسير و برده شده بودند.
بنا بر کهنترین منابع و روایات « مغیرة بن شعبه » از کوفه نامهای به عمر در مدینه نوشت و از او خواست اجازه دهد غلامش ابولؤلؤ به مدینه بیاید و مردم از فنون او مانند نقاشی، آهنگری و درودگری بهرهمند شوند. عمر با آن که ورود غیر عرب را به مدینه ممنوع کرده بود، موافقت کرد.
پس از چندی، ابولؤلؤ نزد عمر از مولای خود شکایت کرد که خراجی سنگین بر او بسته، ولی خلیفه شکایت او را روا ندانست. ابولؤلؤ که از بی اعتنایی خلیفه در خشم شده بود، کلمات تهديد آميزی بر زبان راند. چندی پس از آن گفتگو، ابولؤلؤ در مسجد کمین کرد و هنگام نماز صبح عمر را از پای درآورد.
- برخی گویند : او بعد از سوءقصد به عمر از مدینه گریخت، به عراق رفت و در کاشان درگذشت.
- برخی نوشتهاند : او بعد از سوءقصد فرار کرد. مردی از بنی تمیم او را گرفت و کشت.
- به روايتی : عبيداله پسر عمر پس از قتل پدرش ، فيروز و سه تن ديگر که به گمان او در کشته شدن پدرش دست داشتهاند را به قتل رساند. اين سه تن ديگر يکی مرواريد ( دختر فيروز )، ديگری هرمزان سردار معروف ايرانی در جنگها با اعراب و سومی مردی از مسيحيان حيره به نام جفينه بود که با هرمزان و فيروز دوستی و الفت داشت.
- آرامگاهی منصوب به ابولولو در شهر کاشان قرار دارد.
« استفاده از مطالب این سایت، با ذکر نام سایت، بلامانع میباشد »