• شاپور دوم یا شاپور ذوالاکتاف از ۳۰۹ تا سال ۳۷۹ میلادی، پادشاه ساسانی بود. بعد از برادر آذرنرسی بر تخت نشست. او پسر هرمز دوم بود.
بزرگان کشور که در اين هنگام قدرت واقعی را در دست داشتند چون ظاهرا از خاندان نرسی دیگر کسی که شايسته سلطنت باشد، باقی نمانده بود، یک نوزاد كه فرزند هرمز دوم بود و بعد از مرگ پدر در همین ایام هرج و مرج به دنیا آمده بود، را شاهنشاه خواندند. این کودک نوزاد شاپور نامیده میشد. مادر وی برخلاف مادر آذرنرسه و برادرانش ملكهی رسمی محسوب نمیشد. داستانی درباره او هست که میگوید درباریان، زمانی که مادر وی، باردار بود بر زهدان مادر، تاج شاهی نهادند و او پیش از زایش، شاه شده بود.
در قلمرو روم در مدت کودکی شاپور دگرگونیهایی پیش آمده بود که سبب میشد، تا امپراتور روم، در داخل سرزمین ایران نیز برای خود، هواخواهانی داشته باشد. قضیه این بود که امپراتور روم در سال ۳۱۳ طبق فرمانی موسوم به، فرمان میلان، رسما به آیین مسیح گروید و مسیحیت آیین رسمی رومیان شد که طبعا وی را حامی مسیحیهای ایران نیز میکرد. با شروع جنگ با روم، تعقیب و آزار مسیحیهای ایران هم که شاه ایران به آنها به چشم یک دشمن خانگی مینگریست، شروع شد. شاپور برخلاف موبدان عصر، ظاهرا مسیحیها را بیشتر به عنوان یک مسئله سیاسی تلقی میکرد و با یهودیان ایران که از نظر سیاسی، بیطرف بودند، شاپور با تسامح رفتار میکرد.
تیرداد پادشاه ارمنستان مذهب مسیحی را قبول کرده، آنرا ترویج مینمود وی در سال ۳۱۴ فوت کرد و جانشینهای او اشخاص لایقی نبودند. ارمنستان همیشه دستخوش نزاع بین بزرگان کشور بود. پی در پی شاهزادگاه را میکشتند و توطئهها میکردند و خیانتها مرتکب میشدند پس ارمنستان کمافی السابق کانون جنگهای ایران و روم بود. این دفعه نیز منازعات داخلی ارمنستان بهانه به دست شاپور دوم داد تا جنگ را تجدید کند.
در اين هنگام کنستانتین کبیر امپراتور روم که شخصی بود، جدی و فعال و بهترین سردار زمان خود بود در سال ۳۳۷ فوت کرد و کنستانتین دوم جایگزین او شد.
از نظر شاپور، شرایط لازم برای شروع جنگ مساعد بود و او جنگ را با روم در سال ۳۳۸ آغاز کرد. در این سال شاپور نصیبین را که قلعهی محکم رومیان در بین النهرین بود، محاصره کرد ولیکن موفق نشد که آنرا تسخیر کند این بود که به تاخت و تاز، سواره نظام ایرانی در بین النهرین پرداخت که گاهی با پیروزی همراه بود ولی موفق نشد قلعههای آنها را بگیرد. محاصرهی مجدد نصیبین در سال ۳۵۰ هم بعد از دادن تلفات سنگین قشون ایرانی، به شکست انجامید.
واقعهای که حضور شاپور را در ممالک شرق ایران اقتضا میکرد، هجوم قبایل هونها (خیانیان)، به حدود ایران بود. جنگهای شاپور با هونها هفت سال طول کشید از سال ۳۵۰ تا سال ۳۵۷ میلادی و او از این جنگها، فاتح بیرون آمد.
شاپور دوم پس از پيروزی بر هونها به فكر جنگ با روم افتاد. سرانجام با جنگ و با مذاکره، هر طور بود با هونهای مهاجم قرار گذاشت كه در اراضی کوشان به عنوان متحد ایران مستقر گردند و در مقابل متعهد شوند تا در جنگ با روم به شاپور کمک کنند.
وی در سال ۳۵۹ به جنگ با رومیان پرداخت و شهر « آمد » (دیاربکر کنونی) را گشود. یولیانوس (یولیانوس مرتد كه با دين مسيح به مخالفت برخاسته بود) پس از مرگ کنستانتین دوم، امپراتور روم شد و لشگرهای روم را به جنگ با ایران برد.
یکی از سرداران او هرمزد شاهزادهی ایرانی و برادر پادشاه بود که به روم گریخته بود و حال امید داشت که به یاری روم به تخت سلطنت ایران جلوس کند. متحد دیگر روم ارشک سوم پادشاه ارمنستان بود. قوای روم و متحدین آنان به جانب تیسفون پیش رفتند و همه جا با خشونت اهالی شهرها را با تمام حیواناتشان هلاک کردند.
شاپور ظاهرا به عمد و با تمهید قبلی سپاه روم را به داخل خاک ایران، کشانده بود و ارتباطشان را با روم قطع کرده بود. راه پیشرفت آنها را یک لشگر نیرومند ایرانی به فرماندهی سرداری از خاندان مهران، فرو بست و در خلال جنگهایی که رخ داد، یولیانوس در سال ۳۶۳ کشته شد و سپاهش نیز به روم بازگردانده شدند.
بعد از جنگ دوم شاپور دوم ساسانی با دولت روم صلحی به مدت سی سال بین طرفین منعقد گشت. به موجب این معاهده :
- ایرانیان نصیبین و سنجار و ولایات ارمنستان را که مورد اختلاف بود پس گرفتند.
- ممالک قفقاز مثل ایبری ( گرجستان ) و آلبانی به موجب شرايط صلح از تصرف روم خارج شد و به قیمومت ایران قرار گرفت.
- به علاوه امپراتور روم متعهد شد که از ارشک سوم پادشاه ارمنستان حمایت نکند.
بدینوسیله شاپور دوم توانست انتقام شکست جدش نرسی را از رومیان بگیرد. سرانجام شاپور دوم در سال ۳۷۹ میلادی، پس از ۷۰ سال شاهنشاهی درگذشت.
« استفاده از مطالب این سایت، با ذکر نام سایت، بلامانع میباشد »